نکات مهم در صحبت کردن به انگلیسی

فقط یک راه برای یادگیری زبان انگلیسی وجود دارد و آنهم اینست که دهانتان‎ را باز کنید و به انگلیسی صحبت کنید! دائماً صحبت کنید تا خوب پیشرفت کنید. 

 


 این مقاله حاصل مسافرت و اقامت در کشورهای مختلف و مصاحبت با افرادی است که زبان انگلیسی زبان دوم آنها بود. به گفتۀ آنها این هفت کار باعث شده ‎بود که روند یادگیری‎ شان مختل شود:

 

1) از صحبت کردن خجالت نکشید.

فقط یک راه برای یادگیری زبان انگلیسی وجود دارد و آنهم اینست که دهانتان‎ را باز کنید و به انگلیسی صحبت کنید! دائماً صحبت کنید تا خوب پیشرفت کنید.

مارک توآن:   

    ترس برای همۀ ما وجود دارد و شجاعت یعنی مقاومت در برابر همین ترس و تسلط بر آن.

Courage is resistance to fear, mastery of fear; not absence of fear.  – Mark Twain

می‎توانید عذرخواهی کنید بابت اینکه نمی‎توانید صحبت کنید و مثلاً بگویید که خجالت می‎کشید اما اینکار باعث می‎شود از هدف‎تان دور شوید یعنی تسلط در صحبت کردن به زبان انگلیسی. اصلاً مهم نیست کلمه‎ای را اندکی بلد هستید یا تلفظ تان خوب نیست. اگر می‎خواهید پیشرفت کنید فقط باید صحبت کنید.

هیچوقت نگویید که نمی‎توانید به انگلیسی صحبت کنید چون تکرار آن باعث می‎شود در آیندۀ نزدیک دیگر واقعاً نتوانید صحبت کنید. اگر باور کنید که نمی‎توانید به انگلیسی صحبت کنید، مانع می‎شوید فکر و ذهن‎تان برای یادگیری تلاش کند و فرصت پیشرفت را از خودتان سلب می‎کنید. تنها راه پیشرفت اینست که انگلیسی را تمرین کنید و اصلاً مهم نیست که چقدر در اینکار خوب یا بد هستید.

2) از اشتباه کردن نترسید.

موقع صحبت کردن به انگلیسی نباید از اشتباه کردن بترسید. اشتباه بخشی از وجود هر آدمی است و دیر یا زود این واقعیت را قبول می‎کنید که شما هم مثل دیگران کامل نیستید و اشتباه می‎کنید. تنها راه برای اشتباه نکردن اینست که اصلاً تلاشی نکنید و اگر این رویه را پیش بگیرید، هیچوقت اشتباه نمی‎کنید ولی پیشرفتی هم در کار نخواهد بود.

مایکل جردن:

بیشتر از 9000 فرصت  شغلی را از دست دادم. تقریباً 300 بار در بازی‎های مختلف باختم. 26 بار به امید برنده شدن باز هم بازی را شروع کردم و باختم. بارها و بارها در زندگی شکست خوردم و همین هم علت موفقیت من است.

I’ve missed more than 9000 shots in my career. I’ve lost almost 300 games. 26 times, I’ve been trusted to take the game winning shot and missed. I’ve failed over and over and over again in my life. And that is why I succeed. – Michael Jordan

شاید این حالت کمی درو از انتظار باشد ولی باید بارها اشتباه کنید و این یعنی دارید انگلیسی صحبت می‎کنید و در حال پیشرفت هستید. اگر هر روز اشتباه نکنید یعنی به اندازۀ کافی انگلیسی صحبت نمی‎کنید. البته نباید عمداً اشتباه کنید و باید مواظب اینجور اشتباهات باشید و در نتیجه می‎توانید یاد بگیرید و مهارت‎های‎تان را ارتقاء دهید.

آخرین موردی که هنگام صحبت کردن به انگلیسی باید به آن بیشتر توجه کنید، گرامر است. برای اینکه بخواهید با کسی به انگلیسی صحبت کنید لازم نیست کاملاً به گرامر مسلط باشید. انگلیسی ‎زبانان به این اهمیت نمی‎دهند که گرامرتان خوب است یا بد بلکه فقط می‎خواهند منظورتان را متوجه شوند و صحبت را ادامه دهند.

اگر واضح و با اعتماد به نفس صحبت کنید اصلاً مهم نیست حرف تعریف یا صفتی را اشتباه بگویید و یا ترتیب جمله را رعایت نکنید.

در بسیاری از برنامه‎های یادگیری زبان بر مقولۀ گرامر تأکید زیادی می‎شود و به مکالمه کمتر توجه می‎شود. عقیدۀ آنها اینست که قبل از شروع به مکالمه باید به تمامی قواعد گرامری مسلط باشید و همین امر باعث کاهش اعتماد به نفس موقع صحبت کردن می‎شود. این همان شنا کردن بر خلاف جریان رودخانه است. اول باید یاد بگیرید چطور صحبت کنید تا اعتماد به نفس خود را بدست آورید و بعداز اینکه به تسلط نسبی رسیدید، گرامر خود را اصلاح کنید.

هر کسی اشتباه می‎کند حتی خود انگلیسی ‎زبانان. هیچ کسی هم با تسلط کامل به زبان انگلیسی به دنیا نمی‎آید؛ کسب این مهارت مستلزم گذشت زمان و تلاش و تمرین زیاد است. بسیاری از آمریکایی‎ها 13 سال به مدرسه می‎روند و هنوز هم نمی‎توانند انگلیسی را به درستی صحبت کنند. 

پس از اشتباهات خود مایوس نشوید، آنها را بپذیرید و به خاطر نقش مفیدی که در یادگیری شما دارند قدرشان را بدانید!

3) به خاطر سطح زبانی  خود عذرخواهی نکنید.

بعضی افراد وقتی به انگلیسی صحبت می‎کنند، به‎خاطر سطح سوادشان در انگلیسی دائم عذرخواهی می‎کنند و این رفتار واقعاً آزاردهنده است. نباید کسی را به دلیل سطح زبانی‎اش دلخور کرد و نیز نباید به خاطر اشتباهات زبانی دیگران دلگیر و ناراحت شد.

افرادی که به خاطر سطح زبانی‎شان عذرخواهی می‎کنند اغلب انتظار دارند بهتر باشند. این دلیل کمی قابل ‎قبول است اما به خاطر اینکه بیشتر از سطح خاصی بلد نیستید، ناراحت نباشید. کسب مهارت زبانی فرآیندی زمان ‎بر است و نمی‎توانید انتظار داشته‎ باشید که یک شبه به این مهارت دست یابید. اگر سال‎ها و یا حتی چند ماه است که در حال یادگیری زبان انگلیسی هستید به هر حال تلاش کردید تا به این سطح برسید پس خودتان را دست کم نگیرید.

4) از خودتان مأیوس نشوید.

شاید بعضی وقت‎ها در یادگیری زبان انگلیسی کمی شکست بخورید و به مرحله‎ای برسید که نتوانید همانطوری که به زبان مادری ‎تان صحبت می‎کنید، به انگلیسی هم صحبت کنید و حتی ممکن است نتوانید کلمات درستی را بکار ببرید.

تقریباً هر کسی که انگلیسی یاد می‎ گیرد دچار این مشکلات می‎شود که در روند یادگیری کاملاً طبیعی است. اگر واقعاً در انگلیسی غرق شده باشید این روند فقط چند هفته طول می‎کشد اما اگر هفته‎ای دوبار سراغ انگلیسی می‎روید این حالت سال‎ها طول خواهد کشید. تنها راه غلبه بر این نوع شکست، تمرین است و تمرین است و تمرین.

یادتان باشد که دلیلش این نیست که شما به اندازۀ کافی باهوش نیستید و یا انگلیسی خیلی سخت است و بدانید که برای خیلی از افراد پیش می‎آید. نمی‎توان از این شکست موقتی فرار کرد پس به استقبالش بروید تا هرچه سریع‎تر این مرحله را پشت سر بگذارید.

5) اگر دیگران منظورتان را متوجه نشدند دلخور نشوید.

شاید بعضی ‎اوقات که دارید با کسی صحبت می‎کنید، آن شخص متوجه منظور شما نشود. چون انگلیسی زبانان زیادی در تمام دنیا وجود دارند پس لهجه‎های مختلفی هم وجود دارد که بعضی از آنها را به سختی می‎توان متوجه شد مثل لهجه‎های استرالیایی و ایرلندی.

در برخورد با افرادی که با خارجی‎ها زیاد تعامل ندارند همچین مشکلی پیش خواهد آمد. چون این افراد همچین تجربه‎ای نداشتند پس شاید هنگام صحبت با شما متوجه حرف‎هایتان نشوند. بدانید که این حالت به عدم مهارت زبانی شما مربوط نیست بلکه به این دلیل است که این افراد با خارجی‎هایی که لهجه‎های مختلف دارند هم ‎صحبت نشده‎اند.    

این حالت ممکن است هنگام صحبت با افرادی که سطح زبانی پائین‎تر از شما دارند هم رخ بدهد. شاید خیلی از حرف‎هایتان را متوجه نشوند چون از واژگان پیشرفته ‎تری استفاده می‎کنید. یادتان باشد که شما هم روزی در سطح آنها بودید و هیچ کسی در روند یادگیری در یک مرحله متوقف نمی‎شود.

6) خودتان را با انگلیسی زبانان دیگر مقایسه نکنید

بدون توجه به سطح زبان‎تان باید تلاش کنید تا بالاتر بروید و به هر آنچه که انجام داده‎اید افتخار کنید و کاری نداشته ‎باشید که دیگران چه فکری می‎کنند چون آنها این را نمی‎دانند که شما ساعت‎ها تمرین کردید تا به این سطح برسید و خبر ندارند که چقدر تلاش کردید.

این بدان معنا هم هست که نباید خودتان را با دیگران مقایسه کنید. آدم‎ها همه با هم فرق می‎کنند؛ یکی زودتر یاد می‎گیرد و دیگری باید زمان بیشتری را صرف کند. شاید یکی از دوستان‎تان به خاطر 3 سال زندگی در لندن بتواند انگلیسی را خیلی خوب صحبت کند ولی این دلیل نمی‎شود که روند یادگیری شما اشتباه باشد.

بعضی افراد از شکست دیگران لذت می‎برند ولی نباید به آنها اهمیت بدهید. به جای اینکه وقت خود را تلف کنید که آنها دربارۀ شما چه فکری می‎کنند، همان زمان را برای پیشرفت و تمرین خود بگذارید.

7) اگر به انگلیسی خوب مسلط هستید (و یا فکر میکنید مسلط هستید) به خودتان مغرور نشوید.

انگلیسی را باید زندگی کرد نه اینکه فقط یک هدف باشد.

انگلیسی بخش کوچکی در مغز شما نیست بلکه یک روند یاگیری است که شاید کمی سخت و متناقض به نظر برسد. وقتی نهایتاً به مهارت بالا می‎رسید (که هر معنایی می‎تواند داشته‎ باشد و در هر سطحی) نباید اینگونه فکر کنید که از قبل انگلیسی را آموخته‎اید چون این رویکرد، مشکلات اساسی و محدودیت‎هایی را ایجاد خواهد کرد که در اینجا به چند مورد اشاره می‎کنیم:

  • با این تفکر، در حال تظاهر هستید چون روند یادگیری هیچوقت متوقف نمی‎شود. مثل اینست که خود را عقل کل بدانید. همیشه مرحلۀ بالاتری وجود دارد و در مرحلۀ فعلی هم باید تمرین کرد.
  • با این رویکرد، زبان‎آموزان تنبل می‎شوند. این یک واقعیت جهانی در مورد روند یادگیری است که اگر در حال رشد و پیشرفت نباشید، حتماً پسرفت خواهید کرد.
  • این خودپسندی بیش از حد مانع شما می‎شود که مثل خود انگلیسی ‎زبانان باشید.
  • درک فرهنگی: شاید همه چیز را در مورد گرامر بدانید اما این بدان معنا نیست که به زبان تسلط دارید. باید دائماً به منبع زبان دسترسی داشته‎ باشید (یعنی فرهنگ زبانی) چون همین فرهنگ است که شما را به آنچه که واقعا هستید سوق می‎دهد.

خب الان می‎دانید که حین انگلیسی صحبت کردن نباید این 7 کار را انجام بدهید. پس شروع کنید!

 

reallifeglobal.com

 

داستان کوتاه انگلیسی/خانم جونز و دو فرزند تنبلش

Ms. Jones and her two children lazy
 
Mrs Jones did not have a husband, but she had two sons. They were big, strong boys, but they were lazy. On Saturdays they did not go to school, and then their mother always said, ‘Please cut the grass in the garden this afternoon, boys.’ The boys did not like it, but they always did it.
Then somebody gave one of the boys a magazine, and he saw a picture of a beautiful lawn-mower in it. There was a seat on it, and there was a woman on the seat.
The boy took the picture to his mother and brother and said to them, ‘Look, that woman’s sitting on the lawn-mower and driving it and cutting the grass. We want one of those.’
‘One of those lawn-mowers?’ his mother asked.
‘No,’ the boy said. ‘We want one of those women. Then she can cut the grass every week.’
 
خانم جونز شوهر نداشت، اما دو پسر داشت. آنها بزرگ و قوی اما تنبل بودند. سه‌شنبه‌ها به مدرسه نمی رفتند. همیشه مادرشان به آنها می گفت : امروز بعد از ظهر چمنهای باغ را بچینید. پسرها این کار را دوست نداشتند اما همیشه این کار را انجام می دادند.
تا اینکه روزی یک نفر مجله‌ای به یکی از پسرها داد، و او نیز تصویری از یک چمن‌بر در آن مجله دید. روی چمن‌بر جایگاهی بود و زنی در آن جایگاه بود.
پسر مجله را برای برادر و مادرش برد و به آنها گفت : آن زن را نگاه کنید که روی چمن‌بر نشسته و با آن کار می‌کند و چمنها را می چیند. ما یکی از آنها را می خواهیم.
مادرش پرسید : یکی از آن چمن‌برها را؟
پسر گفت : نه، یکی از آن زنها را م یخواهیم که هر هفته چمنها را بچیند.
 
منبع:rapidlearn.ir
 
 
 

داستان کوتاه انگلیسی/همه پولها را بده

Give me all the money

 

An old lady went out shopping last Tuesday. She came to a bank and saw a car near the door. A man got out of it and went into the bank. She looked into the car. The keys were in the lock.

The old lady took the keys and followed the man into the bank.

The man took a gun out of his pocket and said to the clerk, “Give me all the money.”

But the old lady did not see this. She went to the man, put the keys in his hand and said, “Young man, you’re stupid! Never leave your keys in your car: someone’s going to steal it!”

The man looked at the old woman for a few seconds. Then he looked at the clerk—and then he took his keys, ran out of the bank, got into his car and drove away quickly, without any money.

 

ترجمه فارسی:

سه شنبه گذشته یک پیرزن برای خرید بیرون رفت. او به بانکی رفت و ماشینی را نزدیک در بانک دید. مردی از آن ماشین پیاده شد و به بانک رفت. پیرزن داخل ماشین را نگاه کرد. کلیدها روی قفل ماشین جا مانده بود.

پیرزن کلیدها را برداشت و به دنبال مرد وارد بانک شد.

مرد از جیبش اسلحه‌ای بیرون آورد و به منشی بانک گفت : "همه پولها را بده."

اما پیرزن این کار او را ندید. او به طرف مرد رفت، کلیدها را در دستش گذاشت و گفت : جوان، خیلی گیجی! هیچ‌وقت کلیدهای ماشینت را در آنجا نگذار، هر کسی ببیند خیال دزدیدن ماشین به سرش می زند!مرد چند ثانیه‌ای به پیرزن نگاه کرد. سپس به منشی نگاه کرد و بعد کلیدهایش را گرفت، از بانک بیرون دوید، سوار ماشینش شد و بدون هیچ پولی به سرعت از آنجا دور شد.

 

 

منبع:rapidlearn.ir

 

 

 

 

 

داستان کوتاه انگلیسی /شما مدت زمان زيادي زنده نمی مانید!

'I'd like another doctor to come and see me
 
 
When Dave Perkins was young, he played a lot of games, and he was thin and strong, but when he was forty-five,
he began to get fat and slow. He was not able to breathe as well as before, and when he walked rather fast, his heart beat painfully.
He did not do anything about this for a long time, but finally he became anxious and went to see a doctor, and the doctor sent him to hospital. Another young doctor examined him there and said, 'I don't want to mislead you, Mr Perkins. You're very ill, and I believe that you are unlikely to live much longer. Would you like me to arrange for anybody to come and see you before you die?'
Dave thought for a few seconds and then he answered, 'I'd like another doctor to come and see me.'
 
 ترجمه فارسی:

هنگامي كه ديو پركينس جوان بود، او خيلي ورزش مي‌كرد، و لاغر و قوي بود، اما هنگامي كه چهل و پنج ساله شد، شروع به چاق شدن و تنبل شدن كرد. او قادر به نفس كشيدن مانند قبل نبود، و هنگامي كه مقداري تندتر حركت مي‌كرد، ضربان قلبش به سختي مي‌زد.
او براي مدت طولاني در اين باره كاري نكرد، اما در آخر نگران شد و به ديدن يك دكتر رفت، و دكتر او را به يك بيمارستان فرستاد. دكتر جوان ديگري او را در آنجا معاينه كرد و گفت: آقاي پركينس من نمي‌خواهم شما را فريب دهم. شما بسيار بيمار هستيد، و من معتقدم كه بعيد است شما مدت زمان زيادي زنده بمانيد. آيا مايل هستيد ترتيبي بدهم قبل از اينكه شما بميريد كسي به ملاقات شما بيايد؟
ديو براي چند ثانيه فكر كرد و سپس پاسخ داد، مايلم تا يك دكتر ديگر بيايد و مرا ببيند.
 
 
منبع:rrp.blogfa.com
 
 

اسم ها در زبان انگلیسی

تعریف : اسم کلمه ای است که برای نامیدن هر چیز . شخص و یا مکان بکار می رود
مثال :
Book – Ali – Home – Ahmad – Helena – Mother – Tatiana – Michael …
 
بعضی از اسامی در زبان انگلیسی مرکب(Compound Noun ) هستند مثل :
Note + book                                 Tea + pot
Work + man                                 Step + mother
Coal + mine                                 Address + book    
 
(انواع اسمها  Kinds of Nouns  )
 
در زبان انگلیسی چهار نوع هستند :
 
       اسم عام Common Noun
       اسم خاص  Proper Noun
       اسم معنی Abstract Noun
       اسم جمع Collective Noun
 
اسم عام : اسمی است که در میان عده ای از اشیاء اشخاص و مکان عمومیت داشته باشد . مثل :
Pencil                Boy                Cinema                Girl                  Desk  
 
اسم خاص : اسمی است که نام مخصوص شخص شئ   یا مکان معینی باشد مثل :
Iran                      Ali                Azadi square               Kerman shah
 
اسم معنی : اسم حالت عمل یا وضعیت را اسم معنی گویند و به خودی خود وجود ندارد و آنرا باید در وجود اشیاء یا اشخاص احساس کرد مثل :
Kindness            Pain                 Speed                        Health                    
 
اسم جمع : اسمی است که در صورت مفرد  هستند ولی در معنی به گروه و دسته دلالت می کنند مثل :
Army               Navy                   Team                   
Police              Class                  Crowd
 
این اسامی را معمولا با فعل مفرد به کار می برند ولی بعضی از آنها  با فعل جمع همراهند . مثل :
اسم جمع همراه با فعل مفرد :
The class has an English lesson everyday.
There was a large crowd in the street.
اسم جمع همراه با فعل جمع :
There were a lot of people at the street.
The police have captured the thieves.   
 
 
اسم های قابل شمارش (Countable ) و غیر قابل شمارش (Uncountable) :
 
اسم های قابل شمارش اسم هایی هستند که بتوان قبل از آنها اعداد یا a   و an  به کار برد و یا بتوان آنها را جمع بست . اما اسم های غیر قابل شمارش را نمی توان با اعداد استفاده کرد یا جمع بست .
 
مثال برای اسم قابل شمارش
We have four children, three sons & a daughter.
مثال برای اسم غیر قابل شمارش
I went out to breathe in some fresh air.
 
پسوند های اسم ساز :                        
می توانیم با استفاده از افعال اسم های معنی را بسازیم اما متاسفانه قانون خاصی وجود ندارد که نشان دهد چه پسوند ی با کدام فعل اسم را تشکیل می دهند . بعضی از پسوند های اسم ساز عبارتند از:
(Ice – ion – ment- Ence – ance – ing – al – y  ) و مثال آنها عبارتند از :
 
                                     
                              اسم                                                    فعل
(Ice)
                      
               Serve    خدمت کردن                                         Service خدمت
              Advise   نصیحت کردن                                      Advice نصیحت
                                                           (Ment)
              Improve  بهتر کردن                                           Improvement   اصلاح 
              Employ    استخدام کردن                                     Employment استخدام
                                                            (Ion)
              Invent     اختراع کردن                                       Inventionاختراع
              Educate تربیت کردن                                         Education آموزش
                                                             (Y)
             Deliver   تحویل دادن                                         Delivery تحویل
             Discover کشف کردن                                        Discovery کشف
                                                           (Ence)
             Refer   رجوع کردن                                             Reference رجوع
             Exist   وجود داشتن                                              Existence هستی
                                                          (Ance)
            Appear   ظاهر شدن                                            Appearance ظاهر
            Accept   قبول کردن                                            Acceptance پذ یرش
                                                          (Al)
            Propose   پیشنهاد کردن                                         Proposal پیشنهاد
           Arrive  وارد شدن                                                 Arrival ورود
                                                         (Ing)
            Draw   رسم کردن                                               Drawing رسم
            Begin  شروع کردن                                            Beginning آغاز
 
نکته : بعضی از اسم های معنی از اسم عام درست می شوند . مثل : 
   
                      Child    بچه                                      Childhood بچگی
                     King     پادشاه                                   Kingship پادشاهی 
                      Fool      ابله                                       Folly  حماقت
 
 
جمع بستن اسم ها :
اسامی را معمولا با افزودن(s) جمع می بندند
 
Book            Books        Car            Cars                      Word              Words
 
اما بعضی از اسامی به شکل دیگر جمع بسته می شوند :
 
الف : اسامی که به( o- ch – sh – ss – x – or z )  ختم می شوند با اضافه کردن( es ) در آخر اسم جمع بسته می شوند مثل :
Class           Classes                                         Dish            Dishes   
Church             Churches                                  Box             Boxes         Tomato              Tomatoes
 
ب : اسامی که به( y )  ختم می شوند که در شکل جمع( y )  حذف می شود و( ies ) در آخر اسم اضافه می شود . مثل :
 Baby            Babies       Lady           Ladies        Country          Countries
 
نکته : اگر اسمی به( y ) ختم شود و حرف قبل از( y )  یکی از حروف صدا دار باشد( y ) حذف نمی شود و آن اسم با( s ) جمع بسته می شود. مثل :
Day               Days                                 Boy               Boys
 
ج : اسامی که به( f or fe )  ختم می شوند که عبارتند از:
( calf , half , knife , leaf , life , loaf , self  sheaf , shelf , thief , wife , wolf  )
 
 و در شکل جمع( f or fe ) حذف می شود و در آخر اسم( ves ) اضافه می شود . مثل :
 
Wife                 Wives                            Wolf                  Wolves
 
د : اسامی که شکل جمع آنها با شکل مفرد متفاوت است . مثل :
Foot              Feet                 Mouse            Mice          Man                Men    Woman              Women                             Tooth                  Teeth/

 

منبع:hcot.ir

 

 

زیر مجموعه ها

Publish the Menu module to "offcanvas" position. Here you can publish other modules as well.
Learn More.