قبلا زیاد به این موضوع فکر می کردم که همسرم فردی خجالتی است و باید خجالت را کنار گذارد. حالا به این نتیجه رسیدم که بهتر است به نیازش که می خواهد تنها باشد احترام بگذارم. به این ترتیب برخی از نیازهای شخصی ام را خودم برآورده میکنم.
هر دوی ما مراقب رابطه مان هستیم. یکدیگر را نمی رنجانیم و برخورد نمیکنیم. اگر هر انسانی بداند که چه انتظاری از طرف مقابلش دارد، احساس امنیت خاطر می کند.
همسرم ما را مجبور می کند تا درباره ی مسایل بحث کنیم و در نتیجه رابطه مان روز به روز معنی دارتر و لذت بخش تر می شود.
" ما زوج بسیار گرم و پر حرارتی نیستیم اما از نوع رابطه مان لذت می بریم."
ما می خواهیم برای یکدیگر حضور داشته باشیم. وقتی ایده ای مطرح می شود، هر کدام آنرا به ذهن می بریم و با خود خلوت می کنیم."
" روزی به همسرم گفتم که دوست دارم بالای ماشین لباسشویی منزل، قفسه ای داشته باشیم. آن شب همسرم تا دیر وقت بیدار ماند و آن قفسه را ساخت. بدون کلمه ای حرف، کاری که می خواستم را انجام داد."...
...رمز بهره مندی از یک زندگی آرام، سخت و پیچیده نیست. کافیست که به عبارات مذکور کمی عمیق تر بیندیشیم و سعی کنیم آنرا در زندگی روزمره به کار ببریم. به این ترتیب می توان گام هایی مثبت و موثر در جهت شکل دهی به یک خانواده منسجم ، مهربان و صمیمی را برداشت.
بهتر است نگاهی عمیق تر به " خانواده " داشته باشیم. «خانواده» ای که کوچکترین شکل یک جامعه است که زن و شوهر ارکان آن هستند .اگر این دورکن، آرامش درونی داشته باشد، خانواده محلی امن برای زن و مرد و سپس برای تربیت فرزندان خواهد بود. وقتی فضای دوستی و مودت به این شکل در خانواده جریان داشته باشد، فرزندان هم از همان کودکی با این فضا خو می گیرند و این رفتارها در روح و ذهنشان می نشیند.
کافیست که زن و شوهر باور داشته باشند که بنای یک زندگی بی تنش، با گذشت پایه ریزی می شود.اگر هر کدام به وظایف اخلاقی و انسانی خود عمل نمایند و زندگی را بر اساس فداکاری، عشق و گذشت بنا کنند، با صفاترین خانواده را خواهند داشت، امّا اگر هوی و هوس، خودخواهی و غرور بر زندگی، حاکم شد و انسان «بایدها» و «نبایدها»، «شایدها» و «نشایدها» را به بازی گرفت و هر کس خواسته های شخصی خود را ملاک عمل قرار داد، به موجودی خطرناک تبدیل می شود و امروز، ریشه ی بسیاری از اختلافات خانوادگی و گروهی، چیزی جز بی توجهی به این ضرورت های نه چندان پیچیده، نیست. موضوعاتی که بسیار ساده و قابل فهم هستند.
آنچه در روابط اجتماعی و خانوادگی و به ویژه روابط همسری، توجه بدان به عنوان یک اصل، ضرورت دارد ، تقویت شالوده های اخلاقی، حرکت بر اساس تفاهم، گذشت و فداکاری متقابل است. شکل دادن روابط زناشویی در چهارچوب الزامات اخلاقی و ارزشهای والای اوست که به زندگی و جامعه، گرمی بخشیده و پیوندهای آن را استوار می سازد، و نه صرفا تکیه بر حقوق قانونی و شرعی.اسلام نه مردمدار است، نه زن مدار. محور قوانین دینی ما هم بر اساس حق مداری بر پایه کرامت انسان و مصلحت خانواده و سلامت جامعه است و در چنین نظامی، مرد و زن، باید به آنچه حق و حقیقت است عمل کنند و نسبت به خانواده و جامعه خود مسئول هستند.
اینکه زوجین برای جلب رضایت و شاد بودن یکدیگر ارزش و اهمیت قایل باشند و همین تفکر، سلسله احساساتی در وجودشان ایجاد می کند که نتایج و اثرات مثبت و متعددی را برای آنها به دنبال خواهد داشت و به عنوان یار و یاوری قدرتمند در زندگی، حامی آنها خواهد بود.
خانواده تجلیگاه شکوه وحدت و یکپارچگی است، اینجا همان جایی است که انسان می تواند به آرامش و سکون برسد. جایی که باید سرشار از همدلی و مهربانی باشد. اینجا همان جایگاهی است که می توان به رشد و تعالی رسیدو صفات والای انسانی را در خود رشد و پرورش داد. صفاتی چون مودّت، فضل، عفو و اغماض و لطف را به تمرین و تجربه گذاشت و صلاحیت خویش را بررسی کرد.
آنچه مسلم است اینکه بنیاد مقدس خانواده بر عشق و محبت و روابط عاطفی و صمیمانه ، پی ریزی شده است و بهترین راه تحکیم اساس خانواده و صیانت آن، رعایت اخلاق انسانی از سوی زن و شوهر است.
اخلاق انسانی هم موضوع پیچیده و غیرقابل درکی نیست. اخلاق انسانی یعنی توجه زوجین به یکدیگر و درک متقابلی که لازم است در موقعیت های مختلف زندگی از سوی طرفین دیده و رعایت شود و این می تواند در ساده ترین رفتارها میان زن و شوهر به دست بیاید.
اینکه زوجین برای جلب رضایت و شاد بودن یکدیگر ارزش و اهمیت قایل باشند و همین تفکر، سلسله احساساتی در وجودشان ایجاد می کند که نتایج و اثرات مثبت و متعددی را برای آنها به دنبال خواهد داشت و به عنوان یار و یاوری قدرتمند در زندگی، حامی آنها خواهد بود.
منبع : بیتوته