عشق و عاشقي هايي سراسر دروغين

آموزشی: عشق و عاشقی هايی سراسر دروغين

 

آموزشي  عشق و عاشقي هايي سراسر دروغين 

براي خيلي از ما، هدف وسيله را توجيه مي‌کند. کم نيستند کساني که به نام دوست داشتن و عشق، به هر وسيله اي رو مي‌آورند و جز حفظ کسي که دوستش دارند، به چيز ديگري فکر نمي‌کنند اما ماندن يک فرد در رابطه، به معناي ماندگار شدن دوست داشتن نيست. براي آنکه اين حس خوشايند را در همه لحظات با هم بودن‌تان تجربه کنيد، بايد آداب دوست داشتن را هم بدانيد. آمدن دروغ به دنياي عاشقانه شما، حتي اگر با دلايل خوش آب و رنگي آن را توجيه کنيد، مي‌تواند شما را به بازي خطرناکي وارد کند؛ بازي‌اي که اغلب احساس خوشايند و آرامش بخش دوست داشتن، اولين قرباني آن مي‌شود.



خودتان را دوست نداريد؟
اگر احساس خوبي نسبت به خودتان نداشته باشيد و با خودتان آشتي نکنيد، نمي‌توانيد به دروغ گفتن پايان دهيد. شايد از جايگاه خودتان در رابطه با اطرافيان، همکاران يا دوستان‌تان راضي نيستيد و به‌دليل نگراني از قضاوت آنها به دروغ رو مي‌آوريد اما يادتان نرود که ساده‌ترين راه براي پنهان کردن اين احساس ناخوشايند، پنهان کاري و دروغ است. قرار نيست ديگران- به ويژه در محيط‌هاي اجتماعي و شغلي- از همه رازها و رويدادهاي زندگي شما باخبر باشند، اما وقتي پاي ازدواج به ميان مي‌آيد خيلي چيزها فرق مي‌کند. شما مي‌توانيد به راحتي از پاسخ دادن به سؤال‌هاي خصوصي در محيط کار طفره برويد، اما پاسخ دروغ دادن به سؤال‌هاي همسر آينده نمي‌تواند به شما کمکي کند. حتي در محيط‌هاي اجتماعي هم گرچه حق داريد برخي واقعيات را پنهان کنيد اما دليلي براي دروغ گفتن وجود ندارد. دروغ نمايش واقعيت به شکل ديگري است و از ياد نبريد که چنين نمايشي فشار رواني زيادي را به شما تحميل مي‌کند و انرژي تان را مي‌گيرد.

 

پنهان کرده‌ايد يا دروغ گفته‌ايد؟
شريک آينده زندگي شما حق دارد بداند با چه کسي عمرش را مي‌گذراند. نمي‌گوييم هيچ رازي نداشته باشيد. برخي از اتفاقاتي که در گذشته تجربه کرده‌ايد و دانستن‌شان گرهي از مشکلات ديگران باز نمي‌کند، در گروه راز‌هاي شما قرار مي‌گيرد. رازهايي که شايد صميمي‌ترين دوستان و خانواده‌تان هم از آنها بي خبر باشند. اما اتفاقاتي که مي‌توانند تاثيري در آينده شما بگذارند يا در گروه حساسيت‌هاي اصلي همسر آينده‌تان قرار مي‌گيرد را نمي‌توانيد پنهان کنيد. درست است که گذشته هر فردي متعلق به خودش است اما تا زماني مي‌توانيد ديگران را از اين گذشته بي خبر بگذاريد که رد پاي آن به آينده رابطه شما وارد نشود. گذشته از اين، باز هم تکرار مي‌کنيم که نگفتن بخشي از واقعيت با دروغ گفتن در مورد آن تفاوت زيادي دارد و قطعا اين دو موضوع تاثير متفاوتي هم بر رابطه شما مي‌گذارند.

 

انتظار نداشته باشيد همه چيز رؤيايي بماند
اگر به اين نتيجه رسيده‌ايد که بايد حقيقت را بگوييد، درفرصتي مناسب که او و شما در زمان و شرايط مناسبي هستيد، حقايق را يک به يک با او در ميان بگذاريد. بگوييد براي شفاف سازي آماده هستيد و از او بخواهيد به شما براي جبران فرصت دهد. از طرف ديگر به او فرصت بدهيد تا به آنچه که گذشته فکر کند. اگر شدت دروغ‌ها و پنهان‌کاري‌هاي‌تان زياد بوده، به او حق دهيد که مدتي براي کنار آمدن با خودش و رسيدن به نتيجه نهايي وقت بگذارد. بگوييد به‌دليل علاقه به او تصميم گرفته‌ايد صادق باشيد اما پيشنهاد نمي‌کنم علاقه‌مند بودن به او را به عنوان دليل دروغ گفتن‌هاي‌تان بيان کنيد. نگوييد دروغ گفتم چون مي‌خواستم تو را حفظ کنم. اين جمله به خصوص در آقايان احساس نامطلوبي ايجاد مي‌کند.

 

مي‌خواهيد رؤيايي باشيد؟
وضعيت ديگر هنگامي است که براي رهايي از اضطراب ديدن ضعف‌هاي شخصيتي يا موقعيتي خود به خيالات خود پناه مي‌بريم و يک خود ايده‌آل مي‌سازيم و تلاش مي‌کنيم آن را به ديگران نشان دهيم. اگر شما هم به چنين پناهگاهي رفته‌ايد، بهتر است به اين موضوع هم توجه کنيد که هر چقدر از خود اصلي‌تان بيشتر فاصله بگيريد وضعيت روحي رواني نامطلوب‌تر و بيمارگونه‌تري براي خود خواهيد ساخت بنابراين بهتر است با کمک يک روان درمانگر مشکلات دروني خود را حل کنيد تا فاصله خود ايده‌آل و خود واقعي‌تان کمتر شود و از آنچه که هستيد راضي‌تر شويد. گذشته از اين، از خود بپرسيد که همسر آينده شما به حضور يک همراه صادق در زندگي‌اش نياز دارد يا يک زن بي‌عيب و نقص و رؤيايي؟

 

تا کجا ادامه مي‌دهيد؟
چرا به نامزدتان دروغ گفته‌ايد؟ احساس مي‌کنيد همان‌طور که هستيد پذيرفتني نيستيد و کسي نمي‌تواند شما را با همه کاستي‌ها يا اشتباهاتي که انجام داده‌ايد دوست داشته باشد؟ از خود بپرسيد اگر او با شناختن خود واقعي شما ميلي به بودن در کنارتان نداشته باشد، آيا بهتر نيست همين امروز از زندگي‌تان بيرون برود؟ گذشته از اين آيا واقعيت‌هايي که از او پنهان کرده‌ايد، به محدوده شخصي زندگي مشترک‌تان مربوط مي‌شود؟ يعني آشکار شدن‌شان بر زندگي شما تاثيري جدي مي‌گذارد؟ اگر پاسخ‌تان مثبت باشد، بايد به اين فکر کنيد که ماه تا چه زماني پشت ابر پنهان مي‌ماند و اگر بعد از گذشت چند سال اين واقعيت‌ها آشکار شدند، چه بلايي سر رابطه‌اي که برايش انرژي گذاشته‌ايد و عمرتان را صرف آن کرده‌ايد مي‌آيد؟ معيار صداقت براي اغلب آدم‌ها، يکي از اصلي‌ترين معيارهاي انتخاب همسر است. از خود بپرسيد زماني که اين معيار مهم در ذهن شريک زندگي‌تان خدشه‌دار شود، چه اتفاقي براي رابطه شما مي‌افتد؟

 

خودتان را کند و کاو کنيد
اگر شما به فرد مورد علاقه‌تان دروغ‌هايي گفتيد يا مواردي را از او پنهان کرده‌ايد که بايد به او مي‌گفتيد، بايد از همين امروز براي تغيير اين وضعيت تلاش کنيد. اگر وجود يک بيماري جدي، نامزدي قبلي يا موضوعاتي از قبيل جدايي والدين‌تان را از او پنهان کرده‌ايد، بهتر است ابتدا کمي براي خود وقت بگذاريد و با کمک يک متخصص ترس‌هايي را که باعث اين دروغ‌ها شده را ريشه‌يابي کنيد. اگر شما ريشه نگراني‌ها و ترس‌هاي‌تان را پيدا نکنيد، احتمال اينکه دوباره پاي دروغ به روابط‌تان باز شود کم نيست.

 

اگر بفهمد چه مي‌شود؟
دروغ گفتن، انرژي زيادي را از شما مي‌گيرد و بايد تاکيد کنيم، زماني که دروغ به زندگي خصوصي شما پا مي‌گذارد، فشاري که به روان شما وارد مي‌کند، چند برابر مي‌شود. ترس از فاش شدن حقيقت به يکي از دغدغه‌هاي اصلي شما تبديل مي‌شود و با هر اتفاق ساده‌اي از رو شدن واقعيت مي‌ترسيد. ترس از اينکه نامزد يا همسرتان با فهميدن واقعيت اعتمادش را به شما از دست دهد و در احساسش تغييري ايجاد شود، تا زماني که دروغ‌ها در جريانند، از زندگي شما بيرون نمي‌رود و حتي مي‌تواند زمينه گفتن دروغ‌هاي بيشتري را فراهم کند.

 

کمک بگيريد
پيش از آنکه واقعيت را با او درميان بگذاريد، با يک روانشناس مشورت کنيد. شايد بهتر باشد جزئيات ماجرا را با يک متخصص در ميان بگذاريد و با راهنمايي‌هاي او، قدم به قدم تا از بين بردن اين فشار رواني تلاش کنيد

 

 

منبع : بیتوته 

 

 

گاهی وقتها پرداختن به احساسات وعواطف خود را فراموش میکنیم

آموزشی :آيا به عواطف و احساسات خود بها مي‌دهيد؟

 

 آيا به عواطف و احساسات خود بها مي‌دهيد؟ 

 

امروزه آن‌قدر از كنترل خشم و استرس‌های بیماری‌زا سخن به میان می‌آید كه گاهی از خود سوال می‌كنیم نكند زیاد پرداختن به این موضوع خود نیز عاملی اضطراب‌انگیز و مزید بر علت باشد...اصولا در هر مساله‌ای چنان‌چه اصل و ریشه آن شناخته نشود، ‌نسخه‌های ضعیف برای حل آن مساله اعتبار و اثر خود را از دست می‌دهد و همین بی‌اعتمادی به اثربخشی، عاملی بر افزایش دردها و رنج‌های درونی ما می‌شوند

 

 ما انسانیم و بعضی از صفات مشترك در تمامی انسان‌ها از گذشته تا به امروز نسل به نسل به ما رسیده. اول باید آن‌ها را بشناسیم مانند باغبانی كه دانه را در دل زمین می‌كارد با همت و مدد الهی برای پرورش و رویانیدن آن‌ها تلاش كنیم. یكی از آن صفت‌ها فراموشی است نمی‌توان گفت فراموشی از بین رفتنی است، بلكه گاهی هم لازم و ضروری است. اما اگر فراموش كنیم كه صدها بار مشكلات‌مان حل شده. در برخورد با مشكلات بعدی نمی‌توانیم از سد آن‌ها بگذریم و با استرس و نگرانی به آینده می‌نگریم. ما داشته‌های‌مان را زود فراموش می‌كنیم، نعمت‌هایی را كه داریم به چشم‌مان نمی‌آید و مرغ همسایه را غاز می‌بینیم. درك نعمت مستلزم ایمان به خدا است. باید به آن‌ها بیشتر توجه كنیم چون زود فراموش می‌كنیم. داشته‌ها را نداشته فرض می‌كنیم و حكم آدم طلبكار را داریم.

اگر نعمت‌هایی را كه داریم فراموش نمی‌كردیم خود را توانگر و نیرومند می‌دیدیم. توانگری به داشتن ابزار نیست، به چشم و دل‌سیری است كه به انسان آرامش می‌بخشد. برای درك مطلب سری به بیمارستان‌ها بزنید، و یا گاهی به قبرستان بروید. قصه‌ای می‌خواندم از پیرزنی كه اجلش سر رسیده بود و ملك‌الموت به او بیست دقیقه فرصت داد تا آخرین آرزویش را بگوید. او كه داشت بر سر مزار مادرش دسته گلی می‌گذاشت گفت می‌خواهم در این چند دقیقه یك بار دیگر در تولد دوازده سالگی خودم شركت كنم، شبی كه همه اهل خانواده به همراه دوستانم در خانه قدیمی جمع بودند و جشن گرفته بودیم. بلافاصله خود را در پیراهن توری قشنگی كه مادرش برایش دوخته بود، در جمع میهمانان دید و چون می‌دانست وقت تنگ است دست‌پاچه و بی‌قرار خود را در بغل مادر انداخت و گفت مامان نمی‌دانی چه قدر دوستت دارم. مادرش كه طبق روال همه ما آدم‌ها این احساس پرشور و مغتنم را درك نمی‌كرد با تعجب به او گفت: "بگذار به كارم برسم الان همه میهمان‌ها می‌آیند و من هنوز هیچ كاری نكرده‌ام." دختر گفت: "مامان تو را به خدا به چشمانم نگاه كن الان تموم می‌شه" مادر باز با تعجب گفت: "چی تموم می‌شه، معلومه چی می‌گی؟" دخترك نگاهی به پدرش كه سرگرم حساب و كتاب بود كرد و به طرفش رفت و با شور و حرارت دستان پدر را گرفت و گفت: "بابا چه قدر دلم برات تنگ شده بود، چه دست‌های گرمی داری، من دخترت هستم، خوشحال نیستی." پدر هم مثل مادر تبسمی كرد و گفت: "دخترم بذار به كارم برسم، تا اشتباه نكنم." دخترك فرصت زیادی نداشت قلبش فشرده بود، نمی‌دانست چگونه می‌تواند پدر و مادر خود را بیدار كند. او می‌دانست آن‌ها سال‌هاست كه مرده‌اند ولی حالا چرا؟ الان چرا زنده نیستند؟ بالاخره زمان مرگ فرا رسید و پیكر پیرزن بر سنگ مزار مادرش افتاد. هر چند قصه بود ولی آیا ما فراموش نكردیم كه اطراف‌مان چه نعمت‌های بی‌شماری وجود دارد كه ما از آن‌ها غافلیم؟ شاید فكر كنید خیلی رمانتیك بود و واقعیت، چیز دیگری است. خوب، پس شما بگویید كه واقعیت چیست كه ما این‌قدر شتابان به زندگی پشت كرده‌ایم و قدرت و ثروت شهرت و شهوت نگاه می‌كنیم.

پارساترین مردم عرب در آغاز اسلام یعنی علی‌بن‌ابیطالب همان مردی كه گفت حب الدنیا راس كل فطیه، همان مردی كه حتی شهرت و حكومت كردن برایش از آب دماغ بزی كمتر بود و او كه برای مال دنیا ارزشی قایل نبود در عوض نخلستان‌ها آباد می‌كرد و قنات‌ها از دل خاك بیرون می‌كشید و سراسر عمر با بركتش را به تلاش و كوشش سپری كرد.

حضرت علی (ع) تولید را برای ارضای نفسانیات خود نمی‌خواست. شما خودتان اگر حاصل دسترنج‌تان را در بین اعضای خانواده و بعد بین خویشان نزدیك سپس به همسایگان و فقرا تقسیم كنید، آیا از زندگی لذت نمی‌برید؟ تا این كار را تجربه نكنید چیزی از آن عایدتان نخواهد شد. هیچ كس نمی‌تواند در مورد حالات روحی و روانی خود یا دیگران قبل از مبادرت و عمل به خیری ، قضاوتی صحیح، عادلانه و منصف داشته باشد ما اگر چیزی از معنویت را درك نكنیم فقط به این علت است كه به شرایطی عمل نكردیم.

روزی یكی از دوستان هزار دلیل برایم آورد كه چرا روزه می‌گیری و اگر به جای آن این كارها را بكنی خیلی بهتر است. گفتم همه علوم تندرستی كه شما گفتید قبول، فقط من یك سوال دارم آیا تا به حال كه چهل سال از عمرت گذشته یك ماه كامل را روزه گرفته‌ای. گفت: نه گفتم: عزیزم تو چه طور بیهودگی كاری كه نكردی فتوا می‌دهی؟ این كه دیگر عمل خلاف نبود كه ضرر آن برای تو یقین باشد، اول امتحان می‌كردی بعد قضاوت می‌كردی.

شما به دیگران كاری نداشته باشید. اعمال صالح و نیك خود را انجام دهید. بیشتر به عشق و آگاهی عمل بپردازید البته باید معتقد به مكتبی باشید چون نمی‌توان به كودكی كه زبان مادری خود را می‌آموزد بگوییم نیاموز خودت بزرگ می‌شوی بعدا زبان مورد علاقه‌ات را انتخاب می‌كنی. بی‌خود به این طرف و آن‌طرف نروید و به دعوت الهی خداوند همگی به ریسمان الهی چنگ زنید.

سومین خصیصه مشترك ما انسان‌ها در بی‌صبری ماست. صبر بالاترین مقام انسان است. خداوند رب العالمین برای هر چیز ساعتی و وقتی مقرر كرده است. چراغ قرمز سر چهارراه‌ها را دیده‌اید؟ قبلا شماره‌انداز نداشت. تحقیقات نشان داده است كه فشار عصبی رانندگان پشت چراغ قرمز شماره‌انداز كمتر از چراغ‌های بدون شماره‌انداز است. یكی از مهم‌ترین دلایل آن این است كه چراغ‌های شماره‌انداز به صبر رانندگان معنی می‌بخشد و آن‌ها می‌دانند كه چه قدر باید صبر كنند متاسفانه در برقراری آمال و آرزوهای‌مان دستگاه شماره‌اندازی وجود ندارد اما شما این را بدانید كه برای رسیدن به هر چیز صبر می‌تواند آسیب‌های زیادی را خنثی كند. ظهور بسیاری از خیرات و بركات را ما با بی‌صبری خود به تاخیر می‌اندازیم.

از صاحب یكی از شركت‌های بزرگ نفتی سوال شد كه آیا زخم معده دارد. او جواب داد: "من زخم معده نمی‌گیرم، زخم معده می‌دهم." بعضی‌ها زندگی دشواری دارند. سالانه بیش از 80 میلیون نسخه برای داروهای آرام‌بخش نوشته می‌شود تا به كمك آن‌ها بتوانیم عواطف خود را مهار كنیم، و با این حال بعضی از ما در این كار موفق نمی‌شویم. عصبانی شدن ما هم به خودمان و هم به دیگران لطمه می‌زند.

  

پژوهشگران پرسش‌نامه‌های مفصلی طراحی كرده‌اند تا اشخاصی را كه نمی‌توانند به خوبی با فشار عصبی كنار بیایند شناسایی كنند. پرسش‌نامه‌ای كه هم اكنون ملاحظه می‌كنید بر اساس مطالعات لئونارد دروگاتیس در دانشگاه جانز هاپكینز تهیه شده است. با تكمیل این پرسش‌نامه متوجه می‌شوید كه با موقعیت‌های دشوار چگونه برخورد می‌كنید.

 

آزمون

1- وقتی باید در صف منتظر بمانید صبر و قرار خود را از دست می‌دهید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

2- به سختی كار می‌كنید، با حرارت بازی می‌كنید و سعی دارید در كاری كه می‌كنید در حد بهترین‌ها ظاهر شوید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

3- وقتی در ترافیك كسی راه را بند می‌آورد، ناراحت می‌شوید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

4- پرتلاش‌تر از دوستان‌تان هستید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

5- وقتی عصبانی هستید در را به هم می‌كوبید و اجسام را می‌شكنید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

6- وقتی دیگران كارشان را جدی نمی‌گیرند، ناراحت می‌شوید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

7- وقتی عصبانی می‌شوید با غریبه‌ها بدرفتاری می‌كنید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

8- وقتی در كاری كه می‌كنید موفق نمی‌شوید، عصبانی می‌شوید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

9- وقتی عصبانی می‌شوید سریع‌تر رانندگی می‌كنید، سریع‌تر راه می‌روید، و سریع‌تر غذا می‌خورید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

10- كسی را كه به شما توهین كرده به راحتی نمی‌بخشید.
الف: به ندرت ب: گاهی اوقات پ: اغلب

محاسبه امتیازات
برای جواب‌های الف 1 امتیاز، برای جواب‌های ب 2 امتیاز، و برای جواب‌های پ 3 امتیاز در نظر بگیرید.

امتیاز 15-0: شما آدم راحتی هستید.
امتیاز 23-16: با فراز و نشیب‌های زندگی برخورد متوسط دارید.
امتیاز 30-24: در دیگ زودپز زندگی می‌كنید. زمان آن است كه كمی آرام بگیرید و به چشم‌انداز بهتری در زندگی برسید.

 

توضیحات
موضوعاتی كه در این پرسش‌نامه مطرح شده واكنش شما را نسبت به حوادث خاص نشان می‌دهد. شخصیت سالم در وضعیت معتدل زندگی ‌می‌كند و نسبت به حوادث زندگی واكنش متناسب نشان می‌دهد، نه خیلی زیاد و نه خیلی كم. این نمونه‌ها خلاف این موقعیت را نشان می‌دهد: خانه‌داری كه تا صدای زنگ در بلند می‌شود از جا می‌پرد تا در را باز كند، نوجوانی كه به سرعت غذایش را قورت می‌دهد، مدیری كه پیوسته بر میزش مشت می‌كوبد یا كنار در آسانسور دكمه را چندین بار فشار می‌دهد. از نظر متخصصان روانی این‌ها رفتارهای بی‌تناسب هستند.

البته می‌توان گفت كه همه در مواقعی تند برخورد می‌كنند، اما دلیل نمی‌شود كه بگوییم این اشخاص نابهنجار هستند. ولی بعضی‌ها در تنش دایم به سر می‌برند. این‌ها كسانی هستند كه آدرنالین پیوسته در خون‌شان در جریان است. برای این اشخاص زندگی تنها در صورتی جالب است كه در حالت اضطراب قرار بگیرند.

 

 

 

منبع : بیتوته 

 

 

 

آموزشی : چرا زن ها خیانت می کنند؟

خیانت معمولا زمانی اتفاق می افتد که زنی احساس کند آنطور که باید و شاید مورد علاقه و توجه همسرش قرار نمی گیرد و همسرش قدر او را نمی داند.


 

آموزشی : چرا زن ها خیانت می کنند؟

 
در جهان، معمولا تعداد مردانی که به همسر خود خیانت می کنند از تعداد زنانی که به همسر خود خیانت می کنند بیشتر است اما تحقیقات نشان داده که در سال های اخیر تعداد زنان خیانتکار نسبت به قبل بیشتر شده است، چرا؟

بر اساس یک تحقیق از هر 3000 شرکت کننده، 20 درصد زنان به خیانت به همسر خود اعتراف کرده اند اما چرا زنان به شوهر خود خیانت می کنند؟ در این مبحث به 10 مورد از این دلایل اشاره می کنیم.

1- انتقام جویی
گاهی بی وفایی یک زن از حس انتقام جویی او ناشی می شود. گاهی زنان برخلاف میل باطنی خود به شوهر خود خیانت می کنند تا به او بفهمانند حس مورد خیانت قرار گرفتن چقدر دردناک است و جالب اینکه در خیلی موارد این حربه پاسخ می دهد.

 


 


محققی در این زمینه می گوید: «مردها به اندازه زنان احساساتی نیستند، بنابراین در اکثر موارد درد و رنج ناشی از خیانت همسر را درک نمی کنند، مگر اینکه خودشان طعم آن را چشیده باشند. زنان با این کار می خواهند شرایطی برابر با شوهر خود داشته باشند چون احساس می کنند آنچه تا به حال به آن پایبند بوده اند دیگر ارزش و اعتباری ندارد!»


2- بی تفاوتی همسر
گاهی بی وفایی زنان از احساس نادیده گرفته شدن یا بی تفاوتی همسر نسبت به مسائل و مشکلات ناشی می شود. کارشناسی در این زمینه می گوید: «اکثر زنان در ابتدا سعی می کنند به همسرانشان بفهمانند که مشکلی وجود دارد و چیزی آنها را ناراحت کرده است اما اگر شوهر متوجه اشارات غیرمستقیم نشود، به همسر خود بی اعتنایی کند یا گلایه های او را جدی نگیرد، زن به خیانت روی می آورد چون احساس می کند راه دیگری نمانده است.»



 


3- احساس ناامنی و خلأ عاطفی
زنان نیاز دارند که دوست داشته شوند و مورد تحسین قرار گیرند. کارشناسان خانواده در این زمینه می گویند: «خیانت معمولا زمانی اتفاق می افتد که زنی احساس کند آنطور که باید و شاید مورد علاقه و توجه همسرش قرار نمی گیرد و همسرش قدر او را نمی داند. معمولا زنان به سمت مردان دیگر جذب می شوند چون از زبان آنها تعریف ها و تحسین هایی می شنوند که از زبان شوهر خود نمی شنوند. زنان دوست دارند همیشه به چشم همسرشان خاص و فوق العاده باشند. این یک باور جدی است!»



 


4- بازگشت به گذشته
بازگشت به روابط قبلی راهی آسان برای یافتن کسی است که بتواند کمبودهای زندگی زنان را برای مدت کوتاهی جبران کند. البته این راه حل بسیار مقطعی است و نمی تواند تاثیر ماندگاری داشته باشد. آنچه زنان می خواهند شخص قبلی نیست بلکه احساساتی است که در رابطه قبلی تجربه کرده اند یا دیدی است که در آن زمان نسبت به خود داشته اند. بازگشت به روابط گذشته باعث می شود زنان احساس جوانی، سرزندگی و جذابیت کنند.

 

 


5- رابطه یکنواخت
اکثر زوج هایی که برای مدت طولانی با هم زندگی کرده اند کم کم احساس می کنند آن حرارت و عشق روزهای اول را ندارند. کارشناسی می گفت: «روزهای اول یک رابطه، زمانی هستند که احساس می کنید انتخاب شده اید و مورد توجه و علاقه هستید اما در مورد روابط طولانی قضیه کاملا متفاوت است چون دیگر هورمون هایی که در اوایل رابطه با دیدن طرف مقابل در بدنتان ترشح می شد کمتر شده اند.»

البته این مشکل اجتناب ناپذیر نیست و تکنیک هایی برای مبارزه با احساس یکنواختی و تولید دوباره هورمون ها وجود دارد؛ مثلا می توانید هر روز همسر خود را به مدت 20 ثانیه در آغوش بگیرید و حرف های عاشقانه بزنید. نکته جالب اینکه عدم وجود اختلاف و مشاجره همیشه نشانه خوبی نیست. دعوا و جدل گاهی عشق ما را بیشتر می کند. آمارها نشان می دهد زوج هایی که همیشه رابطه ای آرام و بدون تنش دارند، بیشتر در معرض خطر خیانت و بی وفایی هستند.


6- ترس از خیانت شوهر
بسیاری از زنان خیانت و بی وفایی را جزیی جدایی ناپذیر از مردان می دانند و به همین دلیل، همیشه دچار استرس و ترس هستند. حتی اگر شوهرشان واقعا به آنها خیانت نکند. گاهی بی وفایی و شروع یک رابطه مخفیانه، راهی است برای کاهش این اضطراب!


7- روابط زناشویی سرد
زوج هایی که برای مدت طولانی در کنار هم زندگی کرده اند معمولا از یکنواختی و سردی روابط جنسی شکایت می کنند. طی یک تحقیق در سال 2010 در اروپا، 81 درصد از زنان می گفتند: «روابط زناشویی شان سرد و قابل پیش بینی شده و دیگر جذابیتی ندارد.»




8- نبود نقاط مشترک
اگر زنی احساس کند که دیگر دغدغه یا علاقه مشترکی با شوهر خود ندارد، ممکن است به طرف دیگری جلب شود، که این دغدغه ها و علایق را دارد. اکثر زوج ها در روزهای اول آشنایی احساس می کنند کسی را پیدا کرده اند که مثل آنها فکر می کند و با آنها همدل و همفکر است اما در بسیاری از موارد بعد از چند سال این احساس از بین می رود. بعضی از زنان برای مبارزه با احساس تنهایی و خلأ، به بی وفایی روی می آورند.


9- بیماری
زنانی که به بیماری های خطرناک مانند سرطان سینه مبتلا می شوند ممکن است ناگهان دید جدید متفاوت به زندگی پیدا کنند. آنها همه قسمت های زندگی خود را از اول مرور می کنند و به مرگ و نیستی بیشتر فکر می کنند. کارشناسی می گفت: «بدتر اینکه این زنان ممکن است احساس کنند درست زمانی که بیش از همیشه به شوهرشان نیاز داشته اند، تنها مانده اند و حالا دیگر مورد توجه شوهرشان نیستند.»

احساسات این زنان آسیب پذیر می شود و برای جبران این کمبودها و احساسات منفی به خیانت روی می آورند. این احتمال هم وجوددارد احساس کنند زمان زیادی برایشان باقی نمانده و باید از زمانی که دارند بیشتر استفاده کنند.



10- جلب توجه و ماجرا جویی
کارشناسی عقیده داشت زنان ممکن است احساس کنند که کسی قدر آنها را نمی داند. آنها همه زمان خود را به کارهای خانه اختصاص می دهند. کارهای خانه را انجام می دهند؛ از بچه ها مراقبت می کنند و حتی بسیاری از آنها بیرون از خانه کار می کنند. آنها می خواهند مورد احترام قرار بگیرند و ارزش زحمت هایشان شناخته شود.

از طرفی، زنان همچنین به دنبال کمی هیجان و سردرگمی در زندگی هستند. بسیاری از این زنان، تنها به کمی محبت و توجه نیاز دارند. زنی که در زندگی زناشویی خود از شادی و هیجان کافی برخوردار باشد و رابطه ای گرم و صمیمی با شوهر خود داشته باشد، هرگز خیانت نمی کند.
منبع : بیتوته

 آیا مي‌خواهد قال‌تان بگذارد!

آموزشی : آیا مي‌خواهد قال‌تان بگذارد!

 

آیا مي‌خواهد قال‌تان بگذارد!

 


اين روزها ديگر با شنيدن صداي پيامك به سمت گوشي نمي‌دود، هر لحظه كه تماس مي‌گيريد، منتظر خداحافظي‌تان است و آنقدر حرف‌هاي مشترك‌تان كم شده كه ميلي براي ماندن پشت خط براي هيچ‌كدام‌تان نمي‌ماند.



شايد هنوز دوستش داشته باشيد و هنوز برنامه‌هاي زندگي‌تان را حول محور او بچينيد اما گاهي نشانه‌هايي وجود دارد كه به شما مي‌گويد حال رابطه‌تان خوب نيست؛ نشانه‌هايي كه اگر جدي‌شان بگيريد ممكن است بتوانيد نامزدي كه در ذهنش خيال ترك شما را مي‌پروراند را پيش از آنكه دير شود به ارتباط‌تان پايبند كنيد.

ايرادگير شده؟
در يك رابطه عاشقانه، هميشه تفاوت‌هاي ميان دو نفر با كمي تحمل يا تلاش براي شبيه‌تر شدن به يكديگر پوشانده مي‌شود. گرچه يك نامزد عاشق هم مي‌تواند از كسي كه قرار است با او ازدواج كند انتقاد كند اما او توانايي اين را هم دارد كه از كنار برخي ايرادها يا تفاوت‌ها بگذرد.

اگر برخلاف گذشته، نامزدتان اين روزها از هر رفتار ساده شما ايراد مي‌گيرد، مدام اخم‌هايش را در هم مي‌كشد و تفاوت‌هاي كوچكي كه پيش از اين از كنارشان مي‌گذشت، اين روزها در نظرش به دليلي براي فاصله گرفتن از شما تبديل شده؛ يعني رابطه‌تان در خطر است. انتقادهاي هر روزه و هر ساعته و ايرادگيري‌هاي نابجا مي‌توانند نشانه فاصله گرفتن او از شما باشند.

مقايسه‌تان مي‌كند؟
همه آدم‌ها در نظرشان فرد ايده‌آلي را دارند كه دوست دارند همسر آينده‌شان شبيه او باشد اما هميشه نمي‌توان نمونه كپي‌شده‌اي از اين ايده‌آل ذهني را پيدا كرد و تنها مي‌توان فردي شبيه به او را از ميان گزينه‌هاي پيش رو انتخاب كرد.

اگر نامزدي كه مدت‌ها پيش شما را با وجود تفاوت‌هايي كه با اين تصوير ذهني داشته‌ايد انتخاب كرده، اين روزها با بسياري از افراد مقايسه‌تان مي‌كند، به‌خاطر شبيه نبودن به آنها از شما ايراد مي‌گيرد و از شما مي‌خواهد كه از آدم‌هايي كه از نظرش بي‌عيب‌تر و كامل‌تر هستند، تقليد كنيد؛ يعني رابطه شما در وضعيت مناسبي قرار ندارد و احتمال جدا شدن‌تان در ماه‌هاي آينده كم نيست.

سر حرفش نمي‌ماند؟
وقتي پاي خانواده‌ها به ميان مي‌آيد، نمي‌توان انتظار داشت كه حضورشان در رابطه تاثيري بر آن نگذارد. اما با وجود چنين اصلي، وقتي تاثير خانواده نامزدتان بر تصميم‌گيري‌هايش بيش از اندازه پررنگ مي‌شود، نمي‌توانيد به دوام نامزدي‌تان اميدي داشته باشيد.

اگر تازگي‌ها به هر تصميمي كه با نامزدتان مي‌گيريد، تنها چند ساعت پايدار مي‌ماند و احساس مي‌كنيد اظهارنظر اطرافيانش باعث تغيير نظر هميشگي او مي‌شود، بايد نسبت به آينده‌اي كه در انتظار رابطه‌تان است بيشتر نگران باشيد. ممكن است بي‌اعتمادي اطرافيان او به شما يا ارتباط‌تان، انگيزه ادامه دادن را در او كمرنگ كند و او را بيشتر از قبل به خيال بازنگري در ارتباط‌تان بيندازد.

براي‌تان وقت ندارد؟
درحالي كه پيش از اين وقت زيادي را با هم مي‌گذرانديد، نامزدتان اين روزها مي‌گويد كه بيش از اندازه مشغول كار است و وقت زيادي براي شما ندارد؟ مردها وقتي از زني دل مي‌كنند به دنبال راهي براي فاصله گرفتن از او مي‌گردند. آنها گاهي به دروغ خود را مشغول نشان مي‌دهند اما در بسياري مواقع، واقعا بيش از اندازه درگير كار يا مشغله‌هاي ديگر مي‌شوند تا فرصتي براي بودن در كنار نامزدي كه ديگر به او دلبستگي ندارند، نداشته باشند.

مردها گاهي در ناخودآگاه‌شان ميل به اين جدايي را پنهان مي‌كنند و با پناه بردن به كار، تفريح، دوستان، خانواده يا. . . به دنبال راهي قابل توجيه براي دور شدن از نامزدشان مي‌گردند. اگر كسي كه به شما وعده ازدواج داده، مدتي است كه يكباره غرق در يكي از اين مشغله‌ها شده، در برنامه‌هاي روزانه‌اش تغيير واضحي اتفاق افتاده، ديگر شما را در اولويت برنامه‌هايش قرار نمي‌دهد و حتي براي صحبت كردن با شما يا جواب دادن به تلفن‌هاي‌تان هم فرصتي ندارد بايد انتظار يك جدايي تلخ از او را داشته باشيد.

پشت تلفن سكوت مي‌كند؟
سكوت‌هاي ممتد پشت گوشي تلفن، وقتي بارها و بارها تكرار مي‌شوند مي‌توانند احساس ناخوشايندي را به شما منتقل كنند. اين احساس را با حسن نيت كوركورانه توجيه نكنيد. وقتي نامزدتان حرف مشتركي با شما ندارد، شما را در جريان اتفاقاتي كه در زندگي‌اش مي‌افتد نمي‌گذارد و ميلي براي به اشتراك گذاشتن آنچه در روزهايش مي‌گذرد با شما ندارد، يعني خبرهاي خوبي براي رابطه‌تان در جريان نيست.

البته الزاما هر مردي كه كم با نامزدش صحبت يا پيامك‌بازي مي‌كند به ازدواج با او بي‌ميل نيست. كم نيستند آقاياني كه اهل مكالمه‌هاي طولاني‌مدت تلفني نيستند يا واقعا آنقدر مشغول كار هستند كه مجالي براي كنترل كردن پيامك‌ها در ميانه روز ندارند اما فرق اين مردها با گروه اول را به‌راحتي مي‌توانيد تشخيص دهيد. گروه دوم به يكباره شبيه مردهاي سرشلوغ مي‌شوند، درحالي‌كه تا مدتي پيش خودشان هم از برقراري تماس‌هاي تلفني يا مدام با هم وقت گذراندن لذت مي‌بردند.

قرار دونفره نمي‌گذاريد؟
بسياري از زوج‌هايي كه در دوره نامزدي از هم جدا مي‌شوند، مي‌گويند كه مدتي پيش از جدايي قرارهاي رمانتيك دونفره‌شان جاي خود را به قرارهاي جمعي و خانوادگي داده بود. مردهايي كه ديگر دلبستگي به نامزدشان ندارند، سعي مي‌كنند در قرارهاي‌شان افراد ديگري را هم دعوت كنند تا در شلوغي جمع، كمتر مجبور به صحبت كردن با نامزد خود شوند.

چنين تغييري حاكي از اين است كه اين مردها لذتي از صحبت كردن با نامزدشان نمي‌برند و حرف مشتركي ميان خود و او نمي‌بينند. البته بعد از گذشتن از مرحله‌اي از رابطه، طبيعي است كه حضور خانواده و دوستان در آن رابطه پررنگ‌تر مي‌شود اما در يك رابطه عاشقانه، قرارهاي دونفره هم در كنار اين ملاقات‌هاي گروهي ادامه پيدا مي‌كنند.

 



مي‌خواهد تنهايش بگذاريد؟
«من به كمي فاصله براي پيدا كردن خودم نياز دارم!» كم نيستند دخترهايي كه اين جمله را در دوره نامزدي شنيده‌اند و همچنان نسبت به دوام رابطه‌شان اميدوار مانده‌اند. اما ما به شما مي‌گوييم اگر چنين جمله‌اي را از نامزدتان شنيديد، زياد به ماندگار بودن رابطه‌تان اميد نداشته باشيد.

مردي كه در ميانه نامزدي چنين جمله‌اي را بيان مي‌كند، در واقع به شما مي‌گويد هنوز آماده ازدواج يا ورود به رابطه جدي نيست و به دنبال فرصتي براي كندوكاو كردن ترديدهايش است. چنين مردي بعيد است بعد از فاصله گرفتن از شما، دوباره و براي هميشه به زندگي‌تان بازگردد.

به ديگران معرفي‌تان نمي‌كند؟
دوست قديمي نامزدتان را در خيابان مي‌بينيد؛ آيا در چنين شرايطي سعي مي‌كند او را ناديده بگيرد يا اينكه هنگام ديدنش چند قدمي از شما فاصله مي‌گيرد و وانمود مي‌كند تنها بيرون آمده؟ اگر اين رفتارها را از نامزدتان مي‌بينيد يا اينكه براي‌تان پيش آمده كه شما را تنها به عنوان يك دوست يا يكي از آشنايان معرفي كند، انتظار سردتر شدن رابطه‌تان در آينده را هم داشته باشيد.

معناي اين واقعيت كه نامزدتان آمادگی معرفي كردن شما به ديگران را ندارد اين است كه او هنوز آماده پذيرفتن حضور قطعي و هميشگي شما در زندگي‌اش نيست و هنوز در مرحله آزمون و خطاي رابطه به سر مي‌برد؛ آزمون و خطايي كه بعيد نيست در ماه‌هاي ديگر به قيمت حذف شما از زندگي‌اش تمام شود.

رد پاي عشق قديمي‌اش پيدا شده؟
تكرار حضور يك عشق قديمي در زندگي نامزدتان گوياي اين واقعيت است كه شما برايش كافي نبوده‌ايد و هنوز به گرد پاي نامزد سابقش نرسيده‌ايد. نمي‌گوييم درحالي كه نامزدتان تازگي‌ها با عشق قديمي‌اش حرف مي‌زند يا حتي او را مي‌بيند به شما علاقه‌اي ندارد. شايد او هنوز هم دوست‌تان داشته باشد اما از نظرش رابطه‌اي كه ميان شماست، براي پر كردن قلبش كافي به نظر نرسد.

مردي كه شما را حتي در ذهنش با نامزد سابق خود مقايسه مي‌كند و درحالي كه در كنار شماست به شريك سابق زندگي‌اش فكر مي‌كند، بعيد است كه هميشه براي‌تان بماند. چنين مردي در صورت موافقت نامزد سابقش آمادگي ترك كردن شما و برگشتن به آن رابطه را دارد و در غير اين صورت هم، هميشه آماده رها كردن‌تان به‌خاطر كسي كه شباهت بيشتري به نامزد سابقش دارد، خواهد بود.

 

 

منبع : بیتوته

 

 

 

آموزشی : چرا جوانان از ازدواج فرار می کنند؟ عواقب مجرد ماندن چیست؟

آموزشی : چرا جوانان از ازدواج فرار می کنند؟ عواقب مجرد ماندن چیست؟


سن ازدواج بالا رفته و دختر و پسرهای امروزی به دلیل تغییر معیارها، مشغولیت های اجتماعی زیاد، مشکلات مالی یا درگیری زیاد در کار و درس، اولویت پایین تری برای ازدواج قائلند.


اضطراب، انزوا طلبی، افسردگی، احساس بی ارزشی، عدم تعالی شخصیت، مشکلات جنسی، روی آوردن به روابط نامشروع و.... از جمله پیامدهای ناگوار تاخیر در ازدواج است، اما بسیاری از جوانان با اذعان به این مهم، همچنان حاضر نیستند تن به ازدواج بدهند، اگر چه شاید هم به لحاظ اقتصادی در تمکن مساعدی قرار داشته باشند.

 

علتهای اصلی امتناع جوانان از ازدواج


ترس از ازدواج
بهرام علت تاخیر ازدواج خود را ترس می داند، او می گوید: به کرات تا برخی از مراحل ازدواج پیش رفته است، اما هربار به دلیلی نتوانسته است بر انتخاب خود ثابت قدم باشد. چه بسا همیشه فکر می کند اگر نتواند دختر مورد نظرش را خوشبخت کند، بی تردید در حق او اجحاف کرده است. مادر بهرام نیز در تائید سخنان پسرش می گوید: پسر من هرگز از عاقبت انتخاب خود مطمئن نیست و از پذیرش تعهد در قبال دیگری نیز احساس نگرانی و ناراحتی می کند و من تنها دلیل تاخیر ازدواج او را ترس از ازدواجش می دانم.  


مفهوم ترس از ازدواج، اگر چه شاید مفهوم جدید و مهجور به نظر آید، اما اگر به معنا و گستره آن توجه کنیم، در می یابیم که با واقعیتی بس بسیار مهم مواجه هستیم، چه بسا بسیاری از جوانان امروز ما مبتلا به ترس از ازدواج (گاما فوبیا) هستند. ترس از ازدواج را باید به معنی عدم اطمینان به موفقیت ازدواج، عدم اطمینان به فرد منتخب و ویژگی های شخصیتی او ترس از مشکلات و سختی های پس از ازدواج، ترس از پذیرش مسئولیت های زندگی خانوادگی و عدم توان تحمل پاسخ گویی به آن، ترس از محدود شدن آزادی های شخصی، ترس از عدم امکان پیشرفت های شغلی و تحصیلی و یا حتی ترس از احساس صمیمیت با جنس مخالف  قلمداد کرد که می توان با انجام مشاوره های فردی و خانوادگی در جهت درمان آن نیزگام برداشت.


آزادی روابط دختر و پسر
مادری می گوید: جوانان امروز به کل تغییر کرده اند، من سبک زندگی آنها را نمی شناسم و نمی پسندم. شبانه روز در تقلای ازدواج فرزندم می باشم اما او حاضر به ازدواج نیست، چند وقت پیش صحبتی از او شنیدم که بسیار نگران و بیقرارم کرد، بعد از اصرارهای بسیار من به ازدواج و امتناع همیشگی اش از این امر، گفت:"برای چه باید ازدواج کنم؟چرا باید تن به مسئولیت بزرگی  به نام ازدواج دهم؟" و... با شنیدن این حرف مهر سکوت بر زبان گرفتم، هیچ برای گفتن نداشتم، اما هنوز سردرگم و حیرانم، نمی دانم با فرزندی که متمایل به ازدواج نیست؛ چه کنم؟

بلوغ جنسی، بلوغ عاطفی و علاقه به جنس مخالف ازجمله مهمترین عوامل و انگیزه های ازدواج است، با توجه به این واقعیت، اگر جوانان بتوانند بدون ازدواج و خارج از چارچوب خانواده و پذیرش مسئولیت های ازدواج، نیاز جنسی و عاطفی خویش را تامین کنند، بی تردید دستیابی به شریک جنسی، پذیرش تعهد و مسئولیت نسبت به خود و دیگری و باروری و تداوم نسل، نمی تواند انگیزه ای برای ازدواج جوانان باشد. در نتیجه چنین وضعیتی است که بسیاری از جوانان ترجیح می دهند از ازدواج دوری کرده و نیاز جنسی خویش را با کمترین هزینه ها برآورده سازند که این مهم، از جمله دلایل بالا رفتن سن ازدواج در کشورهای غربی است. در واقع کشورهای غربی متناسب با فرهنگ خود، با رشد فزاینده همخانگی یا زندگی مشترک زنان و مردان ازدواج نکرده، سعی کرده اند فاصله و گسست بلوغ جنسی و عاطفی را با بلوغ اجتماعی و اقتصادی حل کنند؛ و بدین طریق مجاز دانسته اند جوانی که به بلوغ جنسی و عاطفی رسیده، بتواند نیازهای خود را خارج از چارچوب خانواده تأمین کند، که بی تردید علت متزلزل بودن  بنیان خانواده در غرب  نیز می توان در همین عامل جستجو کرد چه بسا وقتی اصالت مبتنی بر سود و لذت باشد و یا  ازدواج مانعی در راه آزادی و لذت بردن بی حد و حصر از شهوات معنا شود، نتیجه ای جز این نیز انتظار نمی رود.

 

متاسفانه در سالهای اخیر بواسطه تهاجم فرهنگی این راه حل کاملا غربی در فرهنگ و جامعه دینی ما نیز نفوذ کرده  است؛ رسانه های ارتباط جمعی غربی با ترویج ولنگاری جنسی و فرهنگ برهنگی، با پایین آوردن سن بلوغ عاطفی و جنسی جوانان، زمینه تغییر و تحولات گسترده ارزش های حاکم بر نهاد خانواده، از جمله آزادی جنسی، آزادی روابط دختر و پسر پیش از ازدواج را فراهم ساخته اند. امروزه ما شاهد آن هستیم که برخی از جوانان علیرغم آمادگی های اولیه برای ازدواج، نه تنها حاضر به ازدواج نیستند بلکه نیازی به ازدواج و پذیرش مسئولیت های سنگین آن را برای خود نمی بینند؛ چرا که به زعم ایشان کارکرد ازدواج صرفا کارکرد جنسی است که آن را نیز می توان با برخورداری کمابیش آزاد از روابط آزاد دختر و پسر و تمتعات جنسی موجود در جامعه تامین کرد. از سوی دیگر، مشکلات و موانع ازدواج جوانان، به ویژه دختران، باعث شده است که برخی از جوانان برای ارضای غرایز طبیعی خود به ارتباط با جنس مخالف بسنده کنند. به همین دلیل، وجود زمینه های انحرافات اخلاقی، روابط آزاد دختر و پسر و  امکان تمتُع و ارضای جنسی، نیاز به ازدواج را در جوانان کم رنگ کرده  و به عنوان یکی از عوامل افزایش سن ازدواج محسوب می شود.


اعتماد روی میز شک
نرگس 37 ساله می گوید: من به شدت از ازدواج می ترسم، به هیچ کس اعتماد ندارم و نمی توانم به خواستگارانم اطمینان کنم. تجارب تلخ بسیاری داشته ام، من خواستگاری را تجربه کرده ام که در تحقیقاتش متوجه شدیم آن فرد  متاهل است و به قصد تجدید فراش ما را فریفته است، یا یکی از خواستگارانم اعتیاد به شیشه داشت و یکی دیگر نیز، در بیان میزان تحصیلاتش، اغراق کرده بود و... حال، با این شرایط ،اگر شما هم به جای من بودید، نمی توانستید به دیگران اعتماد کنید و با خاطری آسوده به استقبال ازدواج بروید.


نه تنها توسعه شهرنشینی و افزایش جمعیت موجب بیگانگی افراد نسبت به هم شده بلکه دروغگویی، فریب کاری، ظاهرسازی،کلاهبرداری، همسر آزاری، طلاق، روابط سرد همسران، دخالت اطرافیان،اعتیاد، بی بندوباری و ....  باعث شده است که بسیاری از افراد جامعه در فضای بی اعتمادی و یا حداقل دیر اعتمادی روزگار سپری کنند و به سختی  نیز، به یکدیگر اطمینان نمایند. یکی از آثار این بی اعتمادی، به هنگام وصلت دو خانواده با یکدیگر، خود را نشان می دهد. جوانان و خانواده ها با مشاهده تجارب تلخ و شکست های عاطفی زوج هایی که به واسطه اعتماد خوش بینانه به دیگران، دچار ناکامی شده اند، به گونه ای بسیار سخت گیرانه و گاه حتی وسواسی منشانه با مساله ازدواج مواجه می شوند، معمولا به راحتی به دیگران اعتماد نمی کنند و یا با تشبیه کردن شرایط ازدواج خود با زندگی اطرافیان شکست خورده، از موارد ازدواج،  بی تفاوت عبور می کنند و گاه حتی در شرایط بسیار بحرانی تغییر باور داده، یا به کل قید ازدواج را می زنند و یا ازدواج را به عنوان عامل خوشبختی در نظر نمی گیرند.

 

البته شک و عدم اعتماد در جامعه در حال گذاری که مسیر سنت به مدرن را با شتاب بسیاری طی می کند، تا حدود زیادی لازم و منطقی است، ولی اشکال کار زمانی پدیدار می شود که این بی اعتمادی، حالت وسواس گونه می یابد و به صورت نشانه های سوءظن و بددلی تظاهر می یابد تا بدان جایی که افراد نمی توانند نسبت به تحقیق های منطقی و درست خود و دیگران نیز اعتماد کنند.

 

تجرد، اضطراب آور است و اضطراب زمینه ساز بیشتر اختلالات روانی است



آثار مجرد زندگی کردن و بازتاب های آن در زندگی :

بحران 30سالگی
معمولا بعد از 30سالگی نشانه های اختلال سازگاری در فرد ظاهر می شود. جوان مجرد، به خاطر تمایل غریزی به ازدواج (هم از بعد جسمانی و هم عاطفی) و فشارهای اطرافیان و جامعه دچار آسیب می شود و به مرور علائم افسردگی را نشان می دهد. احساس ناامنی، ترس از آینده، ارزیابی بدبینانه نسبت به زندگی آینده و... از عواقب مجرد ماندن و بالا رفتن سن ازدواج است.

هجوم ترس
وقتی ازدواجتان را به تاخیر می اندازید، کم کم ترس جای اشتیاق را می گیرد و به جای آنکه به مزایای ازدواج فکر کنید، مغلوب ترس هایتان می شوید و مرتب به شکست در ازدواج، مشکلات اقتصادی و ... فکر می کنید. این وضعیت آنقدر ادامه می یابد که در نهایت ممکن است قید ازدواج را بزنید چون با ذهن منفی نگری که پیدا کرده اید، ازدواج سراسر ترس و نگرانی و ناکامی است.
اما این ترس، با تجرد تسکین پیدا نمی کند و ترس های دیگری هم به آن اضافه می شود. ترس از تجرد! یعنی در وضعیتی قرار می گیرید که هم از تجرد می ترسید و هم از تاهل! ترس های تجرد چه هستند؟ ترس از اینکه خانواده یا اجتماع مرا طرد کنند، ترس از تنهایی و تنها ماندن تا پایان عمر، ترس از اداره کردن مالی زندگی، ترس از اینکه اطرافیان برچسب هایی به من بزنند، ترس از سربار بودن، ترس از این که مزاحم ازدواج خواهر یا برادرهای بعدی ام باشم، ترس از کم شدن معاشرت ها و از دست دادن محبوبیت.


زنگ خطر بیماری
تجرد، اضطراب آور است و اضطراب زمینه ساز بیشتر اختلالات روانی است. فرد مجرد بیشتر در معرض افسردگی، وسواس و پارانویا قرار دارد. اعتماد خود را به دیگران از دست می دهد و امیدی برای ادامه ندارد. این افراد سخت پسندتر می شوند و وقتی در موقعیت ازدواج قرار می گیرند، با خود می گویند: من که این همه صبر کردم، حالا اگر انتخاب خوبی نداشته باشم دیگران چه خواهند گفت؟ این وسواس در همه ابعاد زندگی آنها سایه می اندازد و آنها را در موقعیتی که دارند تثبیت می کند.


آسیب پذیر می شوید
ازدواج نکردن و گذشتن از سن ازدواج ، فرد را منزوی می کند. چون احساس می کند نگاه اجتماع بسیار آزارنده است و همه روی ازدواج نکردن او متمرکز شده اند یا او را وادار به ازدواج می کنند و به او فشار می آورند. در نتیجه، از همه فاصله می گیرد، حتی از خانواده خود. این فاصله گرفتن و انزوا، فرد را آسیب پذیر و رنجور می کند. با کوچکترین نشانه ای، می رنجید و احساس می کنید دیگران شما را طرد کرده اند.

وسوسه زندگی مجردی
برخی جوان ها وقتی فکر می کنند از سن ازدواجشان گذشته است، ممکن است به فکر زندگی مجردی  بیفتند. آنها ترجیح می دهند از خانواده خود جدا شده و زندگی مجردی را تجربه کنند. یعنی زندگی در خانه ای مخصوص خودشان. این استقلال شاید در وهله اول خوشایند و آرامش بخش باشد اما در ادامه آسیب هایی به همراه دارد.


شما ممکن است فقط یک بعد از زندگی مجردی را ببینید. مثلا به دلیل آنکه نیاز به استقلال و حیطه فردی بیشتری دارید، تصمیم بگیرید جدا از پدر و مادرتان زندگی کنید. یا به خاطر آنکه چشم در چشم خانواده و فامیل نباشید تا مرتب از شما نپرسند چرا ازدواج نمی کنی، به خانه یا اتاق مجردی خود پناه ببرید تا کمتر دیده شوید. حتی ممکن است با بالاتر رفتن سنتان احساس کنید دیگر ظرفیت تنش های زندگی خانوادگی را ندارید یا دلتان می خواهد خانه ای از آن خودتان داشته باشید. اما زندگی مجردی مشکلات زیادی دارد. از مشکلات مالی گرفته تا مسائل تعمیر و نگهداری خانه، زحمت پخت و پز و شست و شو و خرید، نگاه همسایه ها، دردسر قرارداد امضا کردن و درگیری با صاحبخانه، دردسر اسباب کشی، رفت و آمد، تذکر ها، فشار و مخالفت خانواده، دلتنگی و نیازهای عاطفی و... همه این ها باعث می شود زندگی مجردی که در نگاه برخی از جوان ها یک راهکار برای امنیت بیشتر و آرامش بیشتر بود، تبدیل به یک بحران شود که مجرد ماندن آنها را دامن می زند.

 منبع : beytoote

Publish the Menu module to "offcanvas" position. Here you can publish other modules as well.
Learn More.